Monday, December 16, 2013

فلسفه بسیجی




بسیجی ايستاده بوده تو صف اتوبوس، ميبينه یک نفر كناريش يك كتاب كلفت 
دستشه روش نوشته فلسفه و منطق 
ازش ميپرسه: ببخشيد قربان، اين يعني چي؟ فلسفه و منطق ديگه چيه؟! 

طرف ميگه: ببين، مثلا شما تو خونتون آكواريوم دارين؟ 
بسیجی ميگه: آره. 

طرف ميگه: خوب تو آب اين ماهي رو عوض ميكني؟ بهش غذا ميدي؟ 
بسیجی ميگه: خوب آره. 

طرف ميگه: چرا؟ 
بسیجی ميگه: آخه اگه بهش غذا ندم كه ميميره. 

طرف ميگه: آفرين! پس فلسفه تو از غذا دادن به ماهي اينه كه زنده بمونه. 
بسیجی ميگه: عجب! خوب حالا منطق چيه؟ 

طرف ميگه: ببين شما اگه خواهرت يك شب دير بياد خونه، چي فكر ميكني؟ 
بسیجی ميگه: خوب فكر ميكنم كار داشته، دير اومده. 
طرف ميگه: خوب حالا اگه شب دوم باز دير بياد چي؟ 
بسیجی ميگه: خوب فكر ميكنم رفته خونه اون يكي خواهرم. 




طرف ميگه: حالا اگه شب بعد هم دير بياد چي؟ 
بسیجی ميگه: خوب بهش شك ميكنم. 

طرف ميگه: هان! يعني از لحاظ منطقي شك ميكني كه چون خواهرت هر شب دير 
مياد، لابد كار بد ميكنه.!!... 
بسیجی ميگه:آهـان، پس فلسفه و منطق اينه 

بعد از يك مدت بسیجی ميره يه كتاب فلسفه و منطق ميخره، مسئول بسیج ميبيندش، 
ازش مي پرسه: سید! اين فلسفه و منطق يعني چي؟ 

بسیجی ميگه: ببين شما تو خونتون آكواريوم دارين ؟... 
مسئول بسیج ميگه: آره.. 

بسیجی ميگه: هان!!!!!! پس خواهرت جنده ست

No comments:

Post a Comment