حبیب الله گلپری پور نه سارق مسلح بود و نه قاچاقچی مواد مخدر، نه تروریست بود و نه آدمکش، آنچه که حکومت را می ترسانَد اندیشه های گلپری پورهاست. حبیب الله را با چند کتاب دستگیر کردند و به جُرم داشتن کتاب و خواندن شان، در یک دادگاهِ فرمایشی پنج دقیقه ای، بدون داشتن هرگونه وکیل و یا حق دفاع، مُحارب نامیدنش و حُکم اعدامش را صادر کردند.
چون نیک بنگریم این سکوت و خاموشی ماست که به یابویِ این دون کیشوت هایِ چوبین میدانِ رَمیدن داده تا اینچنین فرزندانِ ایران زمین را با دلایل واهی و دروغین، به خاک و خون بکشانند؛ اگر ما ملت آزادی خواه و شَریفی داشتیم، اگر ما مردم فَهمیده و انسان دوستی بودیم، اگر ما دارایِ جامعه ای با شعور و با دانش و عدالت طلبی بودیم، نخست اینکه هرگز چنین حکومت پلیدی سه دهه بر جان و مال و هستی و نیستی مان حکومت نمی کرد و دیگر اینکه هیچگاه هَم میهنان مان به جُرم داشتن و خواندن کتاب و یا هَر جُرم دیگری، اعدام نمی شدند.
رَسانه های جَمعی مان هَم که همواره درگیر بازی کثیف "خودی و غیر خودی" بوده و هَستند، نقض حقوق بشر فقط محدود به همفکران و همراهانِ خودشان می شود، برای مثال رسانه های اصلاح طلب جُملگی حمله به دختر میرحسین موسوی را محکوم کردند ولی به راستی کدام یک، در سوگِ حبیب الله گلپری پور، جوانِ کُردِ بیگناهی که کشته شد، قلم زدند؟
No comments:
Post a Comment